ژان ژاك روسو
عليشاد لربچه عليشاد لربچه

 

 

 Jean – Jacques  Rousseau  1712 – 1778       

   

سري هم به زندگي ديگران زدن !

----------------------------------------

يك انسان شرفمندي نوشت كه بيوگرافي؛ يعني زندگي ديگران را ورق زدن . روسو را خودخواه ترين متفكر تاريخ فلسفه غرب ميشمارند ، گرچه راسل او را براي قرن 18 فيلسوف ميدانست و نه در زمان ما . امروزه به او غير از فيلسوف و فيلسوف فرهنگي ، نويسنده ، نظريه پرداز: سياسي ، فرهنگي ، تعليم و تربيت ، منتقد اجتمايي راديكال عصر روشنگري ،  تئوريسين انقلاب خرده بوروايي ،  و يكي از معلمين فكري انقلاب 1789 فرانسه ميدانند.

او غير از پوشيدن لباس ملي ارمني به تن، و كلاهي پوستي به سر، در تمام طول عمر خود كوشيد تا به گونه اي، ديگران را تحريك كند و يا در ميان اقشاري از مردم جلب نظر نمايد.

اودركتاب اتوبيوگرافيك خود يعني “ اعترافات “ ، بدون تعارف و رودرواسي، حرفهايي را ميزند كه امروزه براي خواننده باورنكردني هستند. كتاب اعترافات اورا يكي از صادق ترين اتوبيوگرافي هاي ادبيات جهاني ميدانند. بدليل خلق آثار ضد ديني و ضد حكومت مطلقه ، تاج و ممبر ، دربار و كليسا، به تعقيب اوپرداختند. روسو براي نخستين بار درتاريخ سير انديشه، جامعه را مسئول زندگي فلاكت بار فرد معرفي نمود و با طرح تئوري سياسي دولت، جرقه اي براي انقلاب مردمي زد. ازجمله سخنان مشهور او اين بود كه گفت، انسان آزاد بدنيا مي آيد ولي درميان زنجيرها به اسارت كشيده ميشود . دو كتاب اميل و قرارداد اجتمايي، باعث شدند كه اوازترس تعقيب، به انگليس فرار نمايد. و در حاليكه كتاب اميل از مشهورترين كتابهاي تربيتي قرن شد ، ولي خود او 5 فرزندش را بدليل فقر مالي به خانه بي سرپرستان تحويل داد.

     غير از شرح معني واقعي آزادي، درنظر ماركسيستها، او به كشف تئوري دورانساز “ مالكيت خصوصي “ نائل آمد و آنرا عامل نابرابري اجتماعي دانست و تذگر داد كه آن “حق طبيعي“ نيست. روسو ميگفت كه اگر جلو مالكيت خصوصي را ميگرفتند ، اينهمه : جنگ. جنايت، قتل، رنج و وحشت ، بوجود نمي آمد. و در يك اجتماع، انسانها در رابطه با هم نياز به قراردادهاي اجتماعي دارند ولي هر قرارداد اجتمايي، “عادلانه“ نيست. روسو باتوجه به غرايز طبيعي انسان مي نويسد كه آزادي يعني سركشي درمقابل قوانين و اصولي كه انسان براي خود تعيين كرده . اوبا توصيه “بازگشت مجدد انسان به طبيعت“، تمدن صنعتي را، راهي به “تركستان“ ناميد. و نتايج : جامعه، علم ، هنر، را براي انسان، منفي شمرد. درنظر او، زشتي هاي جهان، محصول تمدن انسان هستند. روسو با اعتراف به احساسات انساني، به رد هرگونه دروغ و رياي اخلاقي، پرداخت كه در پروسه تمدن بوجود آمده اند. درنظر او، علم و هنر موجب  ازبين رفتن صفات طبيعي انسان شده اند. روسو مالكيت خصوصي را مهمترين زنجير انسان آزاد و طبيعي شمرد. او ابايي ندارد كه بگويد بجاي عقل بايد انسان به احساسات و غرايزش متكي شود و انسان طبيعتا و ذاتا موجودي است نيكوصفت. مشهوريت روسو از آنزمان شروع شد كه او طي يك مسابقه مقاله نويسي درسال 1749، علم و هنر را از جمله دلايل سقوط اخلاقي جامعه معرفي كرد.

روسو با حمله به حكومت مطلقه حاكمه زمان خود، دولت و بي عدالتي را نتيجه “مالكيت خصوصي“ دانست. اوسازمانهاي غلط اجتماعي را دليل فاسد شدن انسان شمرد . درنظر او حقيقت رانبايد از طريق عقل بلكه باكمك احساسات طبيعي وانساني جست . او ميگفت كه انسان موجودي است دوشخصيتي، از جمله : برده-آزاد، نيكو-بدخو، فعال-تنبل . در نتيجه دوئاليسم آنزمان طبيعت و عقل- احساس و اخلاق- از اين طريق توجيح شد. خلاف هابس كه انسان را گرگ ناميد روسو تصويري بهشتي از اجداد انسان ترسيم نمود و مدعي شد كه مالكيت خصوصي، انسان را آنچنان به قتل و جنگ وادار كرده است. اوتوپي روسو ؛ انسان طبيعي در يك جمهوري شهر-دولتي باستان است و ميگفت كه خداي دين، ديگر نبايد ماوراي قانون طبيعت و قوانين منطقي، بر انسان حكمراني كند. روسو حكومت جمهوري را تنها فرم قانوني دولت دانست كه بر اثر يك قرارداد اجتمايي عادلانه تشكيل ميشود . انسانشناسي خوش بينانه روسو ، خلاف بدبيني فلسفه تاريخ هابس بود.

از زمان روسو تاكنون مشاهير زيادي از آثار او استفاده نموده اند ؛ از جمله : گوته ، كانت، نيچه، تولستوي، فرانكلين ، روبسپير، و ناپلئون . كانت ميگفت كه روسو نه تنها او را براي  راه فلسفه آماده نمود بلكه  موجب شد تا او براي انسان، ارزش و احترام قائل شود.تاكيد روسو روي احساسات و شور و شوق انساني باعث شد كه رمانتيكها او را يكي از اجداد فكري خود بحساب آورند . اگر انسان مورد نظر هابس موجودي است فردگرا و ضد جمع، انسان مورد تعريف روسو، موجودي است اجتماعي. ازجمله اشتباهات روسو ولي اين شد كه  به رد تقسيم قوا در شهر-دولت، هاي كوچك خود پرداخت . و زن را موجودي مطيع مرد تعريف نمود . و تاتر را باعث فساد اخلاق در جامعه بحساب آورد. از جمله مخالفان روسو، ديدرو بود كه گفت ، او آدم را بياد شيطان، جهنم و ارواح لعنت شده ، مي اندازد. روسو خود را تحت تاثير وطن پرستي و جمهوريخواهي يونان باستان و نويسنده اي بنام پلوراخ دانست.

ژان ژاك روسو، نوسينده سوئيسي تبار در سال 1712 در شهر ژنو بدنيا آمد و در سال 1778 در فرانسه درگذشت. پدرش ساعت ساز بود . چون مادر روسو حين زايمان درگذشت، روسو بعدها با شرمندگي ميگفت كه تولدش به قيمت جان مادرش تمام شد. او در مسائل فكري و آموزشي، خودآموز بود. و در طول عمر، به شغل هايي مانند : خدمتكاري، معلم خصوصي، صندوقداري، و مقاله نويسي پرداخت. روسو در تمام عمر در حال فرار ، مهاجرت و سفر بود و در كشورهايي مانند ، سوئيس، فرانسه، انگليس، و ايتاليا زندگي نمود. او سفر و مهاجرت را نوعي الهام فكري ميدانست و سالها با كمك سرمايه زنان اشرافي بيوه و پولدار زندگي نمود. او در سال 1742 با ديدرو و ساير دانشنامه نويسان فرانسوي آشنا شد و براي آنها مقالاتي پيرامون موسيقي نوشت. در خاتمه ،5 سال بعد از پايان انقلاب فرانسه، جسد روسو را در سال 1794 به احترام، در آرامگاه  پانتئون در كنار ولتر به خاك سپردند.

از جمله آثار او : اميل يا پيرامون تربيت قرارداد اجتمايي اعترافات علت نابرابري ميان انسانها- - بدون عجله، با پاي پياده، در دامن زيباي طبيعت- منولوگهاي يك راهپياي تنها ژوليا يا نامه هاي دوعاشق- بحثي پيرامون موسيقي مدرن- عاشق خود- و غيبگوي روستايي هستند. كتاب تربيتي اميل، موثرترين كتاب آموزشي جهان غرب شد . روسو را بخاطر اين كتاب، نيوتون جهان اخلاق ناميدند. كتاب“ نامه هاي دوعاشق“، انتقاد از محدوديت هاي قشري و فرهنگي جامعه ارتجاعي است. كتاب قرارداد اجتماعي، اثري است پيرامون فلسفه دولت .

    روسو تاثير مهمي روي كمونهاي سوسياليستي اوليه در قرن 19 گذاشت . گرچه او و ليبراليسم كشورهاي آنگلوزاكسن، هر دو تحت تاثير هابس و لاك هستند، طرح آنها براي يك قرارداد اجتماعي، با هم فرق دارد. تاكيد ليبرالها روي آزادي فرد به هر قيمتي، و تاكيد روسو روي آزادي فرد در ارتباط با منافع جمع است . امروزه تاثير روسو روي انقلاب فرانسه و مكتب رمانتيك اروپايي، ثابت گرديده . جنبش ياكوبي به رهبري روبسپير در زمان انقلاب فرانسه را نيز زير تاثير ايدههاي: فلسفي، تربيتي و سياسي روسو ميدانند. در جهانبيني او، ما شاهد: نوعي ميهن پرستي يوناني، قدري مسيحيت ، و سياست جمهوريخواهي شهر-دولت ،هاي يوناني هستيم. او در زماني نوشت كه دين نيازبه دگم ندارد ، كه كليسا ديگر بجاي روشنفكران ، كتابهاي آنان را ميسوزاند. به نظر مورخين، تصور روسو از جامعه و دولت را بايد در محدوده شهرهاي كوچك و شوراي شهر بررسي نمود.

 


July 22nd, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی